داستان خنده دار دستشویی بغلی !
.
اطلاعات کاربری
دوستان
خبرنامه
آخرین مطالب
لینکستان
دیگر موارد
آمار وب سایت

داستان خنده دار دستشویی بغلی ! - www.TakPayamak.com

 

رفتم دستشویی پارک ، تا تو دستشویی نشستم از دستشویی کناری صدایی شنیدم که گفت : سلام حالت خوبه ؟

من اصلاً عادت ندارم که تو دستشویی هر کی رو که پیدا کردم شروع کنم به حرف زدن باهاش ! اما نمی دونم اون روز چِم شده بود که پاسخ واقعاً خجالت آوری دادم ! گفتم حالم خیلی خیلی توپه !

بعدش اون آقاهه پرسید : خوب چه خبر ؟ چه کار می خوای بکنی !؟

با خودم گفتم ، این دیگه چه سؤالی بود ؟ اون موقع فکرم عجیب ریخت به هم ! برای همین گفتم : اُه منم مثل خودت فقط داشتم از اینجا می گذشتم !

وقتی سؤال بعدیشو شنیدم ، دیدم که اوضاع داره یه جورایی ناجور میشه ! و به هر ترفند بود خواستم سریع قضیه رو تموم کنم !!

من می‌تونم بیام طرفای تو ؟

سؤال یک کمی برام سنگین بود . با خودم فکر کردم که اگه مؤدب باشم و با حفظ احترام صحبتمون رو تموم کنم ، مناسب تره ، بخاطر همین بهش گفتم : نه الآن یکم سرم شلوغه !!

یک دفعه صدای عصبی فردی رو شنیدم که گفت : ببین من بعداً باهات تماس می گیرم . یه احمقی داخل دستشویی بغلی همش داره به همه سؤال های من جواب میده !!  :D

 




:: موضوعات مرتبط: داستان طنز , ,
:: برچسب‌ها: داستان خنده دار دستشویی بغلی ! ,
:: بازدید از این مطلب : 2898
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : تهرانی
ت : جمعه 21 شهريور 1393
.
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








موضوعات
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
چت باکس
تبادل لینک هوشمند
پشتیبانی